Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


اوانا

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند شما چطور 60 سال با هم زندگی گردید . گفتند ما مربوط به نسلی هستیم که وقتی چیزی خراب میشد تعمیرش میکردیم نه تعویضش ... !

 

رسول خدا (ص) فرمود:

 

در شب معراج رسيدم به ملائكى كه ايستاده بودند

 

و سرهايشان به زير بود و عجب آنكه عضوى

 

از اعضاى ايشان كه حمد خدا را نكند نبود،

 

پرسيدم: اينها كه هستند؟

 

جبرئيل عرض كرد:

 

از اول خلقت تا حال

 

از عظمت خدا سر بلند نکرده اند...

+نوشته شده در یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:,ساعت13:25توسط نسیم | |



 

هم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...

مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه

مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه

مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه

مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....

زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے

سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :

خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد

www.parsnaz.ir  عکس های غمگین از لحظات تنهایی

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,ساعت13:20توسط نسیم | |


آدمی که میخواهد برود ،

میرود ...

داد نمیزند که من دارم میروم ...

آدمی که رفتنش را داد میزند ؛

نمیخواهد برود ...

داد میزند که نگذارند برود ...


 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,ساعت13:8توسط نسیم | |

 


بالاخره خواهی فهمید که :

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر “فقط یه شوخی بود” هست

یک کم کنجکاوی پشت “همین طوری پرسیدم” هست

 

قدری احساسات پشت “به من چه اصلا” هست

 

مقداری خرد پشت “چه میدونم” هست

 

و اندکی درد پشت “اشکالی نداره” هست

+نوشته شده در چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,ساعت13:1توسط نسیم | |


 

انسانهای بزرگ دو دل دارند

دلی که درد می کشد و پنهان است

و دلی که می خندد و آشکار است....

 

+نوشته شده در یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:,ساعت22:31توسط نسیم | |



تنهایی یعنی:

عاشقشی ...


ولی حق نداری بهش نزدیک بشی


چون:اون دیگه تنهانیست

 



 

+نوشته شده در یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:,ساعت22:17توسط نسیم | |

 

 


                                                                                                                  

دستشو گرفتم و آوردم پیش خدا گفتم  من همینو میخوام...گفت بهتراز اینو

واست کنار گذاشتم پامو کوبیدم زمین

گفتم من فقط و فقط همینو میخوام آروم زیر لب گفت آخه قولشو به یکی

دیگه دادم!...

+نوشته شده در یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:,ساعت22:4توسط نسیم | |

غمگینم... مثل عکس اعلامیه ترحیم که لبخندش دیگران را میگریاند.!!

-یک دنیا سکوت به احترام مرگ آرزوهایم...


+نوشته شده در چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,ساعت11:16توسط نسیم | |

به سلامتیه حرفهایی که---پست نمیشه ,بغض میشه..


+نوشته شده در چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,ساعت11:13توسط نسیم | |

اعتراف تلخیست من به جای خالی اش بیشتر از خودش عادت کرده ام...!

 

+نوشته شده در سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:,ساعت23:18توسط نسیم | |

بیزار باش از معشوقی که اسم هرزه گی هایش را بگذارد آزادی . . .

 

اسم نگرانی هایت را بگذارد گیر دادن . . .

و برای بی تفاوتی هایش اعتماد داشتن به تو را بهانه کند . . .

بیزار باش رفیق

+نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,ساعت11:5توسط نسیم | |

خدایا روزهای جمعه مرا رد
کن . . .مث آهنگی که نمیتوانم تنها گوش دهم
و سریع ردش میکنم . .
.
مث خیابانی که ازش خاطره
دارم وسعی میکنم ازش رد نشم . . .
خدایا روزهای جمعه تنهایی مرا رد کن . . .

+نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,ساعت11:1توسط نسیم | |

گاهــــــــــــــی دِلـــــــم

تفــــــــــــریح ناسالم می خــــــــــــواد مثــــــــــــــــل فکر کــــــــــــردن به تـــــــــــــــــو !

+نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,ساعت10:53توسط نسیم | |

خدایا . . . .

الودگی آدمها از حد گذشته . . .

چند روزی دنیا را تعطیل نمیکنی . . . .؟

+نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,ساعت10:51توسط نسیم | |

خوابم نمیبرد…

 

به هیچ چیز فکر نمیکنم…

 

جز “او” و میدانم که خواب است…

 

و قبل از بسته شدن چشمهایش

 

به همه چیز فکر کرده است…

 

جز “من”……!!!

+نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,ساعت10:42توسط نسیم | |

خــدايا ؟
کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .
مــي خــواهـــم در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . !
ايـن يـک اعــتـراف اســت . . .
مــن ..
بــي او ..
دوام نــمي آورم

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,ساعت10:39توسط نسیم | |

تقصیــــــــر هیــــچ کــــس نیــســـت بـــه نام "عشـــــــق" جسمـــــــت را لگــــد مال بوســــــــه های هـــــوس آلـــودشان می کنند و بــــــه نام "ناپاکــــــیٍ تـــــــو" فـــــراموشت می کنند بــــــه نام "نجـــــابـــت" بایـــــد ســـــکوت کنـــــی و بــــــه نام "صبـــــــــر" از درون ویــــــــــران می شوی.......

+نوشته شده در پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:,ساعت12:57توسط نسیم | |

یه وقتایی ؛ یه جاهایی ؛ یه حرفایی چنان آتیشت می زنه که 
 
دوست داری فریاد بزنی ! ولی نمیتونی .... دوست داری اشک
بریزی ؛ و نمیتونی .... حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه !
 
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه .... به این میگن درد بی
درمون که فقط مرگ آرومش میکنه ... !!!

تاريخ : پنج شنبه 30 اسفند 1387
 
| 23:59 | نویسنده

+نوشته شده در سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:,ساعت13:14توسط نسیم | |

+نوشته شده در سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:,ساعت13:13توسط نسیم | |

برچسب‌ها: زمین بی جاره , , , ,

+نوشته شده در سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:,ساعت12:56توسط نسیم | |

یکی بود،یکی نبود . اونکه بود تو بودی ، اونکه تو قلب تو نبود من بودم!
یکی داشت ، یکی نداشت، اونکه داشت تو بودی اونکه جز تو کسی را نداشت من بودم!
یکی رفت ، یکی نرفت، اونکه رفت تو بودی اونکه به جز تو دنبال هیچکس نرفت من بودم!
یکی خواست،یکی نخواست، اونکه میخواست من بودم اونکه هیچوقت منو نخواست تو بودی///

 

 

 

 

عکس نوشته های زیبا (11)

+نوشته شده در سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:,ساعت12:53توسط نسیم | |

Click to view full size image

+نوشته شده در پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:,ساعت17:29توسط نسیم | |

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در

 

طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد

 

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست

 

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند

 

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا

 

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب

بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد

 

+نوشته شده در پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:,ساعت17:15توسط نسیم | |

من از زندگی کسی حذف شدم

که برای داشتنش و بودنش

خیلی ها رو از زندگیم حذف کردم

 

+نوشته شده در پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:,ساعت17:12توسط نسیم | |

من بارها شماره ات را میگیرم

و کسی  در گوشم مدام  زمزمه میکند

دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است

من برایش از تو میگویم!!

اما او سر حرفش میماند.....

 

+نوشته شده در پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:,ساعت17:9توسط نسیم | |

در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها

ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها

این چشمهای خیس ،

همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی

در لحظه دیدار . . .

 

+نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت18:54توسط نسیم | |

من رو ببخش به خاطر تموم بدي هايي كه در حق من كردي......!!

من رو ببخش به خاطر تموم بي وفايي هايي كه در حق من كرده اي......!!

من رو ببخش به خاطر تموم شب هايي كه به اتظار يك تماس تو بيدار مي موندم....!!

من رو ببخش به خاطر اون اشك هايي كه به خاطر تو ريختم........!!

من رو ببخش به خاطر تموم لحظه هايي كه به انتظار اومدن تو تلف كرده ام....!!

ولي من رو نبخش به خاطر اينكه به تو خيانت نكردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

+نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت18:52توسط نسیم | |

آن شب باران می بارید…

باران که می بارد به تو مشتاق تر می شوم…

و از همین شوق بی چتر آمدم… ولی آمدم…

و تو نمی دانی که جه بارانی بود، چون نیامدی…

و باران می بارید…

آن شب تب کردم و تو هیچ نکردی…و باران می بارید…

و بالاخره دیشب مردم و حتی تو تب هم نکردی…

+نوشته شده در شنبه 5 بهمن 1392برچسب:,ساعت21:10توسط نسیم | |

ارزش یک احساس به شدت آن نیست به مدت آن است ...

من تو را به مدت بودنم دوست دارم ...

+نوشته شده در شنبه 5 بهمن 1392برچسب:,ساعت21:8توسط نسیم | |

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

دیدمش ... تنم لرزید دلم خواست محو تماشایش باشم ؛

 

دلم خواست تا آخر عمر به او خیره باشم دلم خواست ...

 

اما این شرم نگذاشت ؛ چون بنفشه ای سر به زیر افکندم ؛

 

به زمین خیره شدم و او به آرامی از کنارم گذر کرد ؛

 

با خطی از عطر دورم حصار کشید این دلخواه ترین اسارتی است ؛

 

که عادلانه ترین حکمش حبس ابد من است

 

+نوشته شده در شنبه 5 بهمن 1392برچسب:,ساعت21:6توسط نسیم | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد