Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


اوانا

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند شما چطور 60 سال با هم زندگی گردید . گفتند ما مربوط به نسلی هستیم که وقتی چیزی خراب میشد تعمیرش میکردیم نه تعویضش ... !

ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ... ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ...
ﻫﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﻧﯿﺴﺖ،ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ ﻭﺑﯿﺎﺩ،
ﺑﯿﺎﺩﻭ ﻭﺍﺳﻢ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ بگه ...
ﺑﮕﻪ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺮ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ
قد راست کنه ...
ﺑﮕﻪ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﺷﺪﻩ،
ﺑﮕﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺭﻭﻧﺪﺍﺭﻩ ...
بگه فهمیدم فقط تو برام میمونی,
تویی که همیشه باهام بودی ,
ﺳﺮﺷﻮ ﮐﻪ ﺑﻠﻨﺪﮐﺮﺩ
ﺗﻮﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ،
ی پوک به سیگارم بزنم و ﺑﺰﻧﻢ ﺯﯾﺮﺧﻨﺪﻩ ...
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺑﺨﻨﺪﻡ ﺗﺎ ﺍﺷﮑﺎﻡ ﯾﻮﺍﺵ ﯾﻮﺍﺵ
ﺍﺯﭼﺸﻤﺎﻡ ﺳﺮﺑﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ...!
ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﻨﻪ ...
ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﮕﻢ ... ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ،ﺷﻤﺎ .... ؟؟؟

+نوشته شده در پنج شنبه 27 شهريور 1393برچسب:,ساعت13:12توسط نسیم | |

 

آنان که بی عاطفه هستند

روزگاری بسیار عاشق بوده اند!!!....

+نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,ساعت12:30توسط نسیم | |

قبول دارم که مرد واسه دلتنگی ها. . .

غصه ها و ناراحتیا. . .

اشک نمیریزه و قدم میزنه. . .

اما اگه زنی دلتنگ بشه. . .

طولانی ترین خیابان شهرو. . .

قدم میزنه و گریه میکنه. . .

خیابون تموم میشه. . .

اما دلتنگی های اون نـــــــــــــــــه. . .(!)

+نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,ساعت12:29توسط نسیم | |

به بعضیام باس گفت:

اگه رفتنت واسه خودت"جون "بود

واسه ما"آخ جون"بود....!

+نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,ساعت12:28توسط نسیم | |

گاهي خوابت را مي‌بينم

 

بي‌صدا

 

بي‌تصوير

 

مثلِ ماهي در آب‌هاي تاريک

 

که لب مي‌زند و

 

معلوم نيست

 

حباب‌ها کلمه‌اند

 

يا بوسه‌هايي از دل‌تنگي

 

+نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,ساعت12:26توسط نسیم | |

انصاف نیست....؟

دنیاآنقدرکوچک باشدکه آدم های تکراری را

هرروزببینی و

آنقدربزرگ باشدکه نتوانی

آن کس رامیخواهی حتی یکبار

نبینی؟

+نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,ساعت12:26توسط نسیم | |

بازگشته ام

با کوله باری از شعر های ناگفته...

تنها اینجا

مکان امن عاشقانه های من است ...

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


برچسب‌ها: عاشقونه,

+نوشته شده در جمعه 7 شهريور 1393برچسب:,ساعت23:39توسط نسیم | |

+نوشته شده در جمعه 7 شهريور 1393برچسب:,ساعت23:37توسط نسیم | |

هی روزگار!

 

من بدرک!

خودت خسته نشدی

از تصویر تکراری درد کشیدن ما!؟

+نوشته شده در جمعه 7 شهريور 1393برچسب:,ساعت23:35توسط نسیم | |

تا حالا این حس رو تجربه کردی...  

 

دیدی که چه حس قشنگیه...  

 

تا حالا دلت خواسته که همیشه و همه جا در کنار یکی باشی...  

 

تا حالا دلت خواسته به کسی بگی دوستت دارم...  

 

تا حالا دلت خواسته خودت رو برای کسی فدا کنی...  

 

تا حالا شبها وقتی همه خوابن تو خلوت خودت  

 

به خاطر وجود کسی گریه کردي...  

 

تا حالا خدا را به خاطر خلقت کسی ستایش کردی...  

تا حالا شده خوشبختی کسی رو بخوای بدون این که خودت جایی تو این

خوشبختی داشته باشی و شاید خوشبختی اون در گرو نابودی تو باشه .... 

 

آره!! ؟؟؟  

به این میگن عشق...!!!

 

+نوشته شده در جمعه 7 شهريور 1393برچسب:,ساعت23:35توسط نسیم | |

شب امتحان چیست؟ 

.

.

.

.

.

 شبی برای فهمیدن قیمت کتاب، ناشر، نویسنده

 و از همه مهمتر شمردن تعداد صفحات باقی مانده!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:,ساعت1:25توسط نسیم | |

normal_1 (1)~5.png

هنوز هم مرا به جان تو قسم میدهند…

می بینی..

تنها من نیستم که رفتنت را باور نمیکنم…

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:26توسط نسیم | |

همیشه آخر هر چیزی خوش است اگر خوش نبود بدان هنوز آخرش نرسیده

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:22توسط نسیم | |

تا بحال شده دوست داشتنتو قورت بدی…؟؟؟

لبخند بزنـــی…

بــــی تفاوت باشــــی…

شده دلتنگی بپیچـــه به دلت،راه نفست ببنده،خفه ات کنه…؟؟؟

تا بحال شده دستت بره سمت گوشیـــت…

برش داری…

نگاهش کنی…

پرتش کنــی…

شده یک آهنگ برات بشه روحِ یک لحظت…

بشه خاطره…

وهرچه تکرار بشه دیوونت کنه…؟؟؟

شده بری همون خیابونی که با اون رفتی

چند متـــــــر جارو هی بالا وپایین بری…؟؟؟

اشک بریزی و…لذت ببری…همونقدری که اونروز لذت بردی…؟؟؟

شده قسم بخوری دیگه کاری به کارش نداری…

اما یکدفعه دریک لحظه گوشی موبایل برداری،پیغامی تایپ کنی

انگشتت بره سمت کلمه send…

منطقت بمیره،قلبت تند تند بزنه و…send کنی…؟؟؟

شده تمام روز تو انتظار یک جواب،بیقرار باشی…نرسه این جواب…؟؟؟

آخر گوشی برداری اینطور بنویسی:

اشکالی نداره اگه نمیخوای جواب بدی،نده

فقط میخواستم بدونم خوبی؟؟؟همین…

مواظب خودت باش…

شده باز جوابی نیاد؟؟؟

باز بشــــــکنـــــــــــی…

هزار بار دیگه هم بشکنی…

اما باز با دست ودل شکسته

دوســتــش داشته باشـــــی…!!!

شده….؟؟؟

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:21توسط نسیم | |

 

امروز تو خیابون دست یه نفر یه قناری دیدم پرسیدم میفروشی؟!

 

گفت نچ رفیــــــــــــــــــقمه!!!!

 

سلامتی همه ی اونایی ک رفیقاشونو نمیفروشن.....

 

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:20توسط نسیم | |

دیشب خدارو دیدم...

  

گوشه ای آرام میگریست...

 

من هم کنارش رفتم و گریستم...

  

هر دو یک درد داشتیم ...

 

" آدم ها...."

 

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:19توسط نسیم | |

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:19توسط نسیم | |

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:18توسط نسیم | |

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:16توسط نسیم | |

 
 

 خدایا حواست هست؟!

 

صدای هق هق گریه هایم...

 

از همان گلویی می آید که تو...

 

از رگش به من نزدیک تری!!!

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:6توسط نسیم | |

 

 

شهـــامــت مــی خواهــد …

ســـــرد بــاشــی …

و گــرم لبخنــد بزنـــی ..!

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:5توسط نسیم | |

 

زندگی مثل فصل هاست 

 

تو بهار به دنیا میای

 

تو تابستون بزرگ میشی 

 

تو پاییز عاشق میشی

 

تو زمستون می میری

 

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:4توسط نسیم | |

 

وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد . . .

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:3توسط نسیم | |

 

سلامتی شبی که دستمو گرفت و گفت: ازت میخوام هرگز ترکم نکنی... سلامتی روزی که دستش 

 

 

تو دست یکی دیگه بود و گفت: ازت میخوام دست از سرم برداری...!

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:3توسط نسیم | |

 

خیلی وقته که به خوابم نمیای تو که تموم دنیای منی ........

 

دیگه شعرای منو دوست نداری تو که تنها دلیل بودنی ........

 

خیلی وقته که صدای پای تو این سکوت کهنه رو نمیشکنه .....

 

بعد تو انگار که تنهایی داره به دلم رنگ زمستون میزنه .......

+نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,ساعت1:2توسط نسیم | |

 

تنها برخی از آدمها 

 

باران را احساس می کنند ....

 

بقیه فقط خیس می شوند .....

+نوشته شده در شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:56توسط نسیم | |

 

به ســــلامتی دُختـــــری که

وقتی قول داد که عشــقش رو ترک نمیکنه

وقتی قول داد که بهش هرگز خیانت نمیکنه

وقتی قول داد که کلید قلبش فقط مال ِ اونه

وقتی قول داد و گفت دوستت دارم و برات صبر میکنم ..

وقتی قول داد

قولش از صــــدتا مــرد بالا تر بود و به همش عـــمل کرد ..

حرفــــش حرف بود و

عشـــقش عشق بود...

+نوشته شده در شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:48توسط نسیم | |

ســــــــــخت است . . .
سخت است درک کردن دخـــــــــتری
که غـــــم هایــــــش را خودش میـــــداند و دلش . . .
که همه تنـــــــــــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســـــــــــــــرت میـــــخورند بـــخاطر شاد بودنـــــــــــش . . .
بخاطر خنده هایـــــــــــــــــــش . . .
هیـــــــــــــــــــــچکس جز همان دختــــــــــر
نمیـــــداند چقدر تنهاســـــــت . . .
که چقدر میــــــــــــــــــترسد . . .
از باخـــــــــــــــــتن . . .
از یـــــــــــــــــــــخ زدن احساس و قلبــــــــش . . .

 

از زندگـــــــــی . . .

 

+نوشته شده در شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:48توسط نسیم | |


گفتم :


تمام وجودم از آن تو بود



مشکلم چیست که با من چنین میکنی ؟



گفت :



آنقدر خوبی که حالم را بهم میزنی

+نوشته شده در شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:42توسط نسیم | |

ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺮﻁ بندﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟

ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ...ﺑﮑﻨﯿﻢ ...

ﺩﺧﺘﺮ :ﺗﻮﻧﻤﯽﺗﻮﻧﯽ24 ﺳﺎﻋﺖﺑﺪﻭﻥﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﯽ ...

ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ...

 ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ..... 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ

ﭘﺴﺮ ﺍﺯﺳﺮﻃﺎﻥ ﻋﺸﻘﺶ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ...

24 ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﻮﻡﻣﯽﺷﻪ

ﻭ ﭘﺴﺮﻣﯿﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ ..

ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽﮐﻨﻪ ...

ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ

ﺩﺭﺍﺯﮐﺸﯿﺪﻩﻭرﻭﺵﯾﻪﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖﻫﺴﺖ ...

ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ: 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﯼ ... ﯾﻪ

ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ... ﺩﻭﺳﺘﺖﺩﺍﺭﻡ ....:

+نوشته شده در شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:42توسط نسیم | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد