Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


اوانا

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند شما چطور 60 سال با هم زندگی گردید . گفتند ما مربوط به نسلی هستیم که وقتی چیزی خراب میشد تعمیرش میکردیم نه تعویضش ... !

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در

 

طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد

 

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست

 

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند

 

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا

 

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب

بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:,ساعت17:15توسط نسیم | |